پيام
+
بي وفا،من در هوايت،بي هوا بغضم گرفت
بي صدا سوزِ صدايت،بي هوا بغضم گرفت
خواستم از خاطراتت،تلخي اش را کم کنم
خاطرم آمد صدايت،بي هوا بغضم گرفت
دست بر قابي زِ عکست روي ديوار آورم
يادم آمد،چشمهايت،بي هوا،بغضم گرفت
آمدم از روزهاي رفته ام يادي کنم،
بي وفا،با آن وفايت!بي هوا بغضم گرفت
بي تو در ثانيه ها،من لحظه اي غافل شدم
غافل از جور و جفايت،بي هوا بغضم گرفت
تا به کي بر قلبِ من خنجر زني اي آشنا!
باز
*diafeh*
94/12/13
خاطرات يک رزيدنت
ميخند؟؟
*diafeh*
اگه داداشمون اجازه بدن
خاطرات يک رزيدنت
اجازه منم دست شماست بانوي جوان
*diafeh*
وااووو B-) زنگ طبقه بالا رو بزنيد
خاطرات يک رزيدنت
زنگو درست زديم
*diafeh*
از اينجا رفتن خونشون عوض شده
خاطرات يک رزيدنت
فکر نکنم
*diafeh*
چرا فکر کنيد =)
خاطرات يک رزيدنت
فچ نميکنم
*diafeh*
فکر کنيد...فکر کردن کار خوبيست : )
خاطرات يک رزيدنت
خيلي وقت پيش نشستم فکر کردم تصميم گرفتم ديگه فکر نکنم
*diafeh*
:دي عالي